از صبح دلم خونه
مادرشوهرم اومد هرچی از دهنش دراومد گفت یعنی فحش نداده فقط تیکه انداخت ، به من میگه پسرم از وقتی ازدواج کرد کلا عوض شد، یا میگه من میدونم پسرم هر چی میگه حرف این نیست حرف توعه، من تو واحد پایینیه مادرشوهرم زندگی میکنم، این خانم انتظار داره هرکی میاد خونه ش من و شوهرم و هم حتما بریم ، مثلا جاری م چند شب اومد بالا چون شوهرش میره هیئت این اینجا می مونه، مادرشوهرم اومده میگه چرا نیومدی پیشش یا نگفتی بیاد پیشت😭 ای خدا مگه زوریه، من آدمم منم کار دارم منم زندگی دارم بیکارم مگه ،شوهر بدبختم دیر وقت میاد خونه من از صبح تا غروب نمی بینیمش فقط یه شب فرصت دارم باهاش وقت بگذرونم که اینا اون شبم دارن از ما میگیرن، خواهش میکنم سرکوفت نزنین به حد کافی امروز دلم شکسته ، اومدم اینجا بلکه درد و دل کنم سبک شم،،، اینقدر گریه کردم که حد نداره
توروخدا بگین چیکار کنم دلم داره پاره میشه من اینقدر آروم و بی زبونم که حد نداره اینقدر بهشون احترام میزارم یه بار حرف زشت نزدم برعکس اون دوتا جاریم هرکدوم اینقدر بد دهنن به اینا بی احترامی میکنن عزیز ترن😭 نمیخوام قطع رابطه کنم فقط میخوام یکم سیاست کنم بفهمن باهام بد تا کردن