من دو سال پشت سر هم برا کنکور رفتم مصاحبه.
سال اول چادر سر نکردم ولی با حجاب رفتم عمومی گفت قرآن بخون، راجب رهبر و حکومت و اهل بیت ازم سوال کرد.
تخصصی گفت تدریس کن.
تدریس کردم همه کف زدن.
گفتن سابقه تدریس داری، گفتم اره همین الانم اموزشگاه زبان معلمم.
گفتن برا چی معلم شدی گفتم بابام معلم بود علاقه مند شدم.
هی از معلمی بد گفتن. گفتن ما ناراضیم پول توش نیست و بچه ها پیرت میکنن... و...
من گفتم من دوس دارم بچه ها رو.
سال دوم چادر سر کردم ازم نخواستن تدریس کنم ولی چند تا سوال پرسیدن راجب بچه ها، منم از تجربیاتم گفتم.
کلا مصاحبه راحته اونقدری که اینا میگن اصلا سخت نیست.
ولی من هر دو سال رو رد شدم.
اتفاقا سال اول ده هزار تجربی و نهصد زبان و هزار هنر شدم ـ
سال دوم دوازده هزار تجربی، پونصد زبان و شیشصد هنر شدم.
باز قبول نشدم. در حالی که همون سال رفیقم با سه هزار زبان از شهر خودمون قبول شد.
این شد که از معلمی و شغل دولتی و کارمندی متنفر شدم، گفتم برم یه رشته که یه چیزی یاد بگیرم که محتاجه هیچکس نباشم برا خودم کار کنم و کارافرین بشم.
رشته ی طراحی پارچه و لباس خوندم.
الان سال آخرم و شاگرد اول کلاسمونم. فعلا شال و روسری و مینی اسکارف طراحی میکنم و چاپ میکنم میفروشم آنلاین شاپ دارم، ولی کارم بگیره چیزای بیشتر تولید میکنم