سلام به همتون میدونم دیر وقته ولی خب خیلی فکرمو درگیر کرده من یه دختر نوجوونم که به هر حال مثل هم سن و سالام ارایش دوست دارم و انجام میدم که مشکلی نیست اما هر موقع اینکارو میکنم خانواده پدریم پشت سرم حرف در میارن که چرا با این سنم ارایش میکنم(پونزده سالمه) البته من اینو میدونستم و زیاد برام مهم نبود تا اینکه تنها ادم تو فامیل(دختر عموم) که قبلا باهم دوستی خیلی خوبی داشتیم ولی چون حرفایی که بهش گفتمو به مامانش گفت چندین سال بود رابطه دوستی نداشتیم (حدود پنج شیش سال) چند وقته سعیمیکنه دوباره باهام دوست شه و دعوتم میکنه بریم بیرون منم باهاش میرم (حدودا دو سه باری رفتیم بیرون) و دیشب بهم گفتش که طناز(اسممه) میای خونه مامانبزرگ اینا زیاد ارایش نکن چون پشت سرت حرف در میارن و کلی چیز میز پشت سرت میگن منم اینو میدونستم و برام مهم نبود ولی اینکه انگار خودش به من گفت احساس کردم که باید واقعا ارایش نکنم و اینا جلوشون ولی از یه طرف قرنی یکبار میرم خونه مامانبزرگم اونم مگر اینکه جای خاصی بخوام برم بعدش ارایش نمیکنم ولی خب بعد از یه طرف اینو موندم چیکار کنم از یه طرف چون که اون یه جورایی پشت پرده خانواده رو گفت بهم موندم میتونم دوباره بهش اعتماد کنم و راحت باهاش حرف بزنم یا ممکنه دوباره بره کل زندگی منو برای مامانش بگه و کل خانواده پدریم پخش بشه
اعتماد به هیچ عنوان نکن و حرفتو به فامیل نگو
ولی بنظرم به حرفش عمل کن وکمتر ارایش کن وقتی اونجا میری
اصلا دوباره بهش اعتماد کامل نکن
حرفش هم درسته میری اونجا آرایش نکن که حرف بیخود نزنن
اعتماد نکن والسلام
بنظرم کلا تو این دنیا به هیچکس اعتماد نکن. مخصوصاًا فامیل!
دور و نزدیکشم سمه.
واقعا خیلی مهمه برام از یک طرف هم نمیتونم به مامانم بگم بنا به دلایلی لطفا بگید چیکار کنم
اعتماد نکن حالا اونجا میری آرایش نکن کار سختی نیست!!
من باب آرایش هم اگه خونواده ت مشکلی ندارن و پدرتم مخالفتی نداره به یه ورت حرفای اونا.. هرجا آرایش نکردی اونجا رفتی حتماً آرایش کن. بزار بترکن.
سعیمو میکنم ولی چون اکثر مواقع میبینمش و انگار واقعا کل زندگی و کارهاشو برام میگه نمیدونم احساس میکنم شایددد قابل اعتماد باشه چون بزرگ شده و اینکه اینو هم بهم گفت که حرف میزنن پشت سرم از یه طرف هم بهم میگفت به خودصم گیرمیدن که چرا ارایش میکنه و چرا ناخن کاشته و....
دو موضوع جدا داریم
۱ اینکه میتونی دوباره اعتماد کنی یا نه که بنظر من به هیچ کس اعتماد نکن چون باز ممکنه بره بگه که بنظرم حتما میره میگه
۲ بنظرم حتما میری اونجا ارایش نکن یا خیلی کم بخاطر آرامش خودت و خونوادت و حفظ حرمت و آبرو و....
خودت رو باور کن و اعتماد کن به خودت که بدونم آرایشم قشنگی
مامان و بابام مشکلی ندارن ولی مامانم اینجوریه که کوچکترین چیزی در مورد من از اونا به گوشش برسه گیر میده و کلا به نظر بقیه خیلی اهمیت میده و واقعا نگرانم که یه وقت تیکه ای چیزی در مورد من بپرونن بهش
