بماند که تو خونه همیشه یا در حال مسخره بازی و لوده گریه یا عصبیه
تو جمع همیشه باعث سرافکندگیمه از حرف زدنش تا حرکاتش
همیشه در حال دو به هم زنیه
در حال زدن حرفای رکیک و خندیدن و مسخره بازی
هیچکسو قبول نداره و همه رو دست میندازه حتی بزرگتزها رو
بشدت حسوده و در حال تخریب دیگران تو جمع
میدونم که خانواده ام حالشون ازش به هم میخوره ولی بخاطر من تحملش میکنن و به رو نمیارن
تازگیا متوجه شدم بچه هاهم از کاراش شرمنده میشن
دیگه تحملم تموم شده واقعا آرزوی مرگشو دارم
تا میخوام جدی حرف بزنیم میگه مهریه تو ببخش بچه ها رو بذار برو طلاق بگیر