شوهر خالم نذری اورد شوهر سریع رفت دوتا قاشق اورد نشستن خوردن من از حمام اودم دیدم شوهرمو شوهرخالم نشسته دارن تلوزیون میبینن دیدم ظرف رو اپنه گفتم نذری اوردین برام میگه اره ولی تمام شد خندم گرفت میگم خوب پس سهم من چی میگ شوهرت ماشالله مثل تراکتور نشست خورد من که جلوشو نمیتونستم بگیرم حالا شوهرم میگ مگ تو نخوردی بودی میگم مثلا من حمام بودما میگ اع یادم رفت:/ کلا مخ نداره یا واسم کنار گذاشتن دارن اذیتم میکنن بعد هردو مثل چیز نشستن دارن تلوزیون میبینن عادت دارن اذیتم کننا تازه شوهرخالم چاقه شوهرم هی میزنه به شکمش میگه کی خورده تو خوردی تو خوردی😂