به همین دلیل زدم پسره رو بلاک کردم، بعد با اکانت دومش اومد کلی خواهش کرد تا بیشتر حرف بزنیم و به حرفاش گوش بدم، بهم زنگ زد و منم رک و راست بهش گفتم چی درموردش فکر میکنم و بنظرم اون یه پسر لاشی هستش که میخواد ازم سو استفاده کنه، یهو دیدم داره گریه میکنه که عشقش بهم واقعیه و اصلا قصد همچین کثافت کاری نداره، کلی حرف زدیمو بهش گفتم از کجا بدونم اینو به صد نفر دیگه نمیگی میگفت بخدا بیا روم میت اسکرین صفحه گوشیمو برات بزارم ببینی و... بعد از بلاک درش اوردم و همچنان در ارتباط هستیم
با اینکه کلییی صحبت کردیم درمورد این موضوع ولی فقط کمی حرفاشو باور کردم و خوشبین شدم (ولی هنوز بی اعتمادی رو دارم) و اونم همش میگه خیلی گارد میگیری
از طرفی درمورد ازدوج و آیندمون حرف میزنه و خیلی امیدواره که ازدوج کنیم، باهم بریم سفر و...
حتی گفت هدیه برام میفرسته ایران، ولی من قبول نکردم، چون از اونجایی که بهش حسی ندارم وجدانم نمیزاره چیزی قبول کنم...
اگر بخوام بیشتر از خودش بگم، باید بگم که احساساتی و شوخ طبع هستش و اگر درمورد وضعیت مالیش کنجکاوین اینو میدونم که وضعیت مالی خوبی داره. قد بلندو چهارشونه و فلانم هست. توی این سه هفته خیلی اذیتش کردم، ولی تحمل میکنه و همچنان محبت رو داره.
واقعا گیج شدم، نمیدونم ارتباطمو قطع کنم یا ادامه بدم
اینو میدونم اگر باهاش وارد رابطه بشم منم متقابلا عاشقش میشم، ولی خب میترسم بعدا از همین ضربه بخورم
و اگر قطع رابطه کنم تا شیش ماه دیگه اسمشم یادم نمیاد.
چکار کنم؟