ما خونمون کنار خونه مادرشوهرم ایناعه و مادرشوهرم شاغله بعد همش انتظار داره وقتایی که سرش شلوغه من به کارای خونش برسم و همش بهش سر بزنم مثلا ما در هفته دوبار شام و ناهار میریم شایدم بیشتر بعد ناراضی که چرا به من سر نمیزنی یا چرا نمیای کارام و نمیکنی .شوهرم اوایل همش میگفت بریم اونجا .ناهار بریم شام بریم .ولی العان دیگه پشته منه باهاش خیلی صحبت کردم العان پشته منه میگه ما خودمون مستقیم زندگی خودمون و داریم هروقت شرایط داشتیم میریم نداشتیم نمیریم