سلام خیلی ازشون بدم میاد مخصوصا که تازگی فهمیدم چقدر شوهر ساده مو سرکیسه کردن مادرشوهرم خورده خوابیده سرمست تهش شوهرم دوران نامزدی برداشته خونه شو که طبقه سوم بود بزرگ کرده یه واحد گرون تو بهترین جای شهر خریده که مادرش اذیت نشه سر پله درصورتی که جوونه مادرش میتونست بگه نکن خودت زندگی داری خیلی ناراحتم ما یه ماشین نداریم مستاجریم اونوقت اونا اینطوری کردن میخواستم جدا بشم ازش ولی پدرم نمیزاره خیلی حالم بده باید بسوزم و بسازم انقدر ازشون بدم میاد که مریض شوم اصلا به روی شوهرم نمیارم کاش حداقل ارزش داشتن ولی هیچ کاری برامون نکردن حتی پاگشا هم نکردن چوب خشک هم هدیه ندادن🥲