2777
2789
عنوان

امشب خیلی ناراحتم میخوام داستان زندگی پر دردم رو بگم

| مشاهده متن کامل بحث + 1726 بازدید | 59 پست

واسه منم دعوا کنید با عشقم آشتی کنم مرسی

میگن دعایی نی نی سایتی ها میگیره برام دعا کنید که به چیزی که براش تلاش کردم برسم🍓🤍🌱 اگه دعا کردید ریپ بزنید تا براتون صلوات بفرستم🤍✨️

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

بریم دعواااا

به اندازه کافی دعوا کردم گفتم ببخشید بهش جواب نداده ۶ سالته

میگن دعایی نی نی سایتی ها میگیره برام دعا کنید که به چیزی که براش تلاش کردم برسم🍓🤍🌱 اگه دعا کردید ریپ بزنید تا براتون صلوات بفرستم🤍✨️

سال ۷۰به دنیا اومدم فرزند اول خانواده 

پدر کشاورز و مادر خانه دار توی روستای دور افتاده 

بعد از من سه دختر دیگه به دنیا اومد 

تا هفت سالگی روستا بود بعد از اون خانوادم منو فرستادن خونه پدربزرگم شهر که مدرسه برم 

چیزی که از موقع یادم میاد دلتنگی برای مادرم و بداخلاقی هایی که باهام می‌شده 

گذشت تا اینکه خواهر بعد از خودم به سن مدرسه رسید و کلا خانواده خودم اومدن شهر و پدرم موند روستا بخاطر کشاورزی و دامداری 

واسه منم دعوا کنید با عشقم آشتی کنم مرسی

۶ ساعت منظورم بود🥲😂

میگن دعایی نی نی سایتی ها میگیره برام دعا کنید که به چیزی که براش تلاش کردم برسم🍓🤍🌱 اگه دعا کردید ریپ بزنید تا براتون صلوات بفرستم🤍✨️

شوخی کردم🙃

ولی جدی بیا بریم 😂

میگن دعایی نی نی سایتی ها میگیره برام دعا کنید که به چیزی که براش تلاش کردم برسم🍓🤍🌱 اگه دعا کردید ریپ بزنید تا براتون صلوات بفرستم🤍✨️

گذشت تا اینکه به راهنمایی رسیدم 

کل زحمت خونه و بچه ها  روی دوش من افتاد مادرم مریض احوال بود عمل کرد خیلی روزای سختی بود علاوه بر خانواده خودمون پدربزرگ و مادربزرگ با ما زندگی می‌کردن 

کم کم سر و کله خواستگار پیدا شد منی که فقط به فکر درس بودم شاگرد اول کلاس 

روزها کار خونه شب ها درس میخوندم این وسط دقت کنید هیچ محبت و توجهی از پدر و مادر نداشتیم هیچ کدوم از بچه ها 

خیلی کتک میخوردیم

به سال کنکور رسیدم آموزش آبتدایی قبول شدم اما چون رویای پزشکی داشتم نشستم سال بعد امتحان بدم 

اما خواستگار سمج اومد هیچ کس راضی نبود بجز پدرم 

که از قبل با خواستگارم رابطه دوستی از قبل داشت 

۱۵سال ازم بزرگ‌تر بود 

خودم فوق العاده خجالتی بود 

خلاصه ازدواج کردم با کسی که بهش علاقه ای نداشتم 

حتی ظاهرش به دلم نبود چه برسه به اخلاق و سن 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز