سلام دوروز پیش مادر شوهر ام اینا گفتن بریم شمال تو تعطیلات همه بودیم عید قربان بود ما نامزدیم منم اونجا بودم هنوز عقد نکردیم چون مهر سال پدر شوهرم درمیاد منم اس دادم ب مامانم ک بریم مام ک گفت ن اجازه نداد خلاصه نامزدمم گفت ب مامانم ولی باز اجازه نداد اخر شب پیام داد ولش کن دیگه من رفتم من و گزاشت و با خانوادش،رفت امشبم بر میگردن ولی قهرم باهاش