2777
2789
عنوان

فهمیدیم زن داره😭😭😭😭😭

| مشاهده متن کامل بحث + 7219 بازدید | 108 پست

دیگه این آقا سر از پا نمی‌شناخت بلا نسبت شما ، کشت خودشو واسه دختره طوری که همه حسودی میکردن میگفتن دختره افتاد تو ظرف عسل ، آقا اصالتش اصفهانی بود و می‌گفت خانواده ام اصفهانن ، خلاصه اومد خواستگاری و خانواده عمه ام قبول کردن و قرار شد برن واسه ی کارای مشاور ، موقع خواستگاری هم یه خانم پیر آورد گفت مادرمه همین 

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

مگه زن نداشت چجوری میخواست بیاد خواستگاری 

چقد شبیه همیم منم عاشقش شده بودم  اونم بی میل نبود  کم کم داشتیم نزدیک  میشدیم که فهمیدیم متاهله ازشمتنفرمممممممممم🥲💔❤️‍🔥

پر  حسرت های شیرین💔

دختر عمه ام گیر داده بود عروسی نمیخوام که البته بعدش معلوم شد خود آقا بهش گفته بگو عروسی نگیریم من بی کس و کارم خجالت میکشم جلو مادرت ، آقا اینا خونه هم میگیرن جهازم میخرن طلاملا همه چیز اوکی میکنن دیگه جدی داشتن میرفتن برای عقد 

چراغ سبز نشون داده که دوست شن با هم


آره خودش کرم ریخته خودش خواسته اصن ار اولش چ لزومی داشت ب مرتیکه پیام بده

این حتی چراغ سبز نبوده رسما نشون داده پایه ام برا هر کاری

وگرنه کدوم دختر سالمی سریع دیت میره و زود سوار ماشین یارو میشه

دیگه این آقا سر از پا نمی‌شناخت بلا نسبت شما ، کشت خودشو واسه دختره طوری که همه حسودی میکردن میگفتن ...


مگه زن نداشت؟ چجوری و با کی اومد خواستگاری؟ یعنی میگی آدم الکی جا زد؟دختر عمه ات ک حاضر بود تا ماتحت این آقا بره چجوری شناسنامه اشو نخواست؟ چطور از همکارا تحقیق نکرد؟


مگه زن نداشت؟ چجوری و با کی اومد خواستگاری؟ یعنی میگی آدم الکی جا زد؟دختر عمه ات ک حاضر بود تا ماتحت ...

 ادم تا عاشق میشه کور میشه ولی  اینا دیکه حتی اومد خواستگاری وووو باید  شناسنامش میدین 

باید دختر یه تحقیقی میکرد 

پر  حسرت های شیرین💔

وای یکساعت گذشت این هنوز قصه حسین کرد شسبتریش تموم نشد


🩷سزاموئید=اصطلاح آناتومیکال برای استخوان های کنجدی بدن؛الهام گرفته از جثهٔ ریزنقشم(اردیبهشت 1403)|| من تنهاییام رو کشیدم،حسرتام رو خوردم،حس مضخرف ناکافی بودن رو بیشتر از هرکسی از نبودنات و نخواستنات تجربه کردم،فرصتام رو هم دادم،دیگه درست هم بشی و بیای سراغم منم که دیگه "نمیخوام".(29فروردین1404)||من تمام خاطراتی که حتی در ذهنم از تو داشتم را پاک کردم دیگر تمایلی برای فکرکردن به آنها ندارم، خاطرات خوبت حسرت و نفس عمیقی را در من زنده میکند و خاطرات بد ات نفرت و دل شکستگی را، هیچکدامشان را نمیخواهم یادآوری کنم، از تو برای من فقط یک حس به جا مانده، یک حس قدیمی و کمرنگ که گه گداری از دلم میگذرد... (10تیر 1404)|| فکرمیکردم از تو درمان شده ام، مثل مخدری که از خون بیرون میرود. خواستم بنویسم سم، دلم نیامد. هم آینده ای برایمان وجود ندارد و هم ترک عادت فکرکردن به تو برایم غیرممکن شده است. هم نمی‌خواهم برگردی و هم دلم برایت تنگ شده، نمی‌دانم اگر دوباره پیغامی از تو بگیرم چه حسی خواهم داشت(27 تیر 1404)|| پس از تو، دیگر پذیرش نبودن ها، رفتن ها و پذیرش اینکه انسان ها نا امید کننده اند برایم راحت تر است (16شهریور1404)||

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792