سلام
با دوستام امشب رفتیم مسجد
دوستم (پسر) و رفیقشم اومدن ما بیرون مسجد نشسته بودیم داخل کرم بود و بدی بدی میومد بیرون برای نشستن بهتر بود
بعد شانس ما گله ای پسر اومدن جلوی ما وایستادن ک دوست منو و رفیقشم کنارشون بودن
حالا من رفیقام خبر ندارن ک رل دارم مجبورم پنهون کنم گوشی پایین میگرفتم متوجه چتم با دوستم میشدن خودم کشیدم عقب یکم گوشیو بردم بالا به رلم پیام میدادم ک اون گفت فهمیدن ۱۳ معمولی داری گفتم داره شوخی میکنه ایموجی خنده فرستادم گفت پرو بازی در نیار گفتم دلم میخاد تا ساعتا ۱۲هرچی پیام میدادم زنگ میزدم خبری ازش نشد
به دوستش زنگ زدم گفتم چیشده پسرا گفتن این دختره داره از ما عکس میگیره میخاد شماره بده جلفه و فلان
الان من چکار کنم منی ک دوستل وفادار موندم نسبت بهش چرا باید اینطور فکری کنه ک میخاستم فلان کار کنم ؟؟
امروزم زنگ زده میگه تو عقده ای گوشیتو خاستی به رخ بکشی میخاستی شماره بگیری ک با حرفاش دلم شکست بغض کردم گفتم نمیتونم صحبت کنم قطع کردم پیام دادم بهش دوباره. توضیح دادم زنگ زد قطع کردم گفت حتما کسی کنارته ک نمیخای با من صحبت کنی زنگش زدم میگم کاری داری گفت یادم نمیاد وایس یادم بیاد میگم بهت منم حرفی نزدم جلو پسر عموهاش گفت گا میخوری زنگ میزنی وقتی لال میشی گفتم خب خودت گفتی وایسم تا یادت بیاد گف ول کن چیزم تو هرچی دختره و قطع کرد