بچهها خونهی من با خونهی مامانم ده دقیقه فاصلشه ولی من خیلی حد و حدود رو رعایت میکنم و اصلا مزاحمشون نمیشم ده روز یبار یا دوهفته یبار میرم خونشون و میام هفتهی قبل چهارشنبه رفتم شب موندم پنجشنبه برگشتم از پنجشنبه مریضم رودههام عفونت کرده دل درد و معده درد شدید دارم معذرت میخوام ازتون اسهال شدید رنگ قیر حالت تهوع دست و پام یخ کرده تو این گرما اگه کولر روشن. بشه لرز میکنم اصلا جوون ندارم رو پام وایسم یه دختر کوچولوی شیطونم دارم بعد اصلا روم نمیشه بدون دعوت برم خونشون هی میگم بهش حالم بده تا تعارف کنه برم خونشون بهم یکم برسه ولی اصلا انگار که نه انگار هی میگه عه هنوز خوب نشدی😢😢
اینقدر ناراحتم که حد نداره بخدا من خیلی بدبختم خیلی اصلا حدوحساب نداره بدبختیم
براهمین نمیرم اخرین باریم ک رفتمو یادم نمیاد فک کنم دوهفته پیش بود
خب بچها منم به ارزوم رسیدم بلخره بیبیم مثبت و باردارشدم(مامان دوتا فرشته کوچولو)ولی خب تو هفته های پایین قبل از شنیدن صدای قلبشون خدا اونارو ازم گرفت🙂ولی ناامید نمیشم اونا بااومدنشو امید زندگی رو ب قلب من اوردن من بازم تلاشمو میکنم شمام برام دعا کنید 🙏♥️♥️🙂۱/۲/۰۳ من ددباره مامان شدم🥺
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
دیشب مادرشوهرم که از قطب شمالم سردتر و بی عاطفه تره اصرار که بیا خونهی ما گفتم نه خوب بشم بعد میام بعد به مامانم گفتم گفتم شاید بگه بیا اینجا هیچی نگفت که هیچ تازه پوزخند میزنه عه چه عجب تعارفم بلده اصلا همینجوری موندم بخدا
خانواده پدرم همینطورین پدربزرگم از اول سرد و بی تفاوت بود همه بچه هاشو مثل خودش تربیت کرد.فقط بابای من بعد از ازدواج بهتر شد بقیه عموها و عمه هام سال تا سال سراغ همدیگه رو نمیگیرن هیچوقت.
اشکال نداره سعی کن با همسر و دخترت خونگرم و راحت رفتار کنی
منم همینطوری ام اکثر اوقات تو مریضیا تنهام متاسفانه از اول اشتباه کردم خودمو مثل بقیه ننداختم نشستم تا هروقت دعوتم کنن با احترام برم که چوبشم دارم میخورم چون خودمو از اول خیلی مستقل نشون دادم
منم هفته ای یه بار میرم. خوشم نمیاد هر روز هر روز برم. بعضیا انگار خودشون خونه زندگی ندارن همش خونه ی مامانن
بزن باران به نام هرچه خوبیست /به زیر آوار گاه پایکوبیست /مزارع تشنه جویباران پر از سنگ /بزن باران که وقت لای روبیست /بزن باران بهاران فصل خون است /بزن باران که صحرا لاله گون است /بزن باران و شادی بخش جان را /بباران شوق و شیرین کن زمان را /به بام غرقه در خون دیارم /به پا کن پرچم رنگین کمان را
منم خیلی خیلی کم میرم بخدا بعضی از دخترا همش خونه مادرشونن من پنجشنبه که میخواستم برگردم قشنگ معلوم ...
منم خواخرم دائم اونجاست بهش میگم چطو طاقت میاری
ولی خوب اگ مریضم بشم بزور منو میکشونن اونجا مراقبم باشن یا مثلا باردارشدم یه ماه کلا اونجا بودیم باشوهرم
من خودم نمیرم دوسندارم هرچند ک ناراحت میشن
خب بچها منم به ارزوم رسیدم بلخره بیبیم مثبت و باردارشدم(مامان دوتا فرشته کوچولو)ولی خب تو هفته های پایین قبل از شنیدن صدای قلبشون خدا اونارو ازم گرفت🙂ولی ناامید نمیشم اونا بااومدنشو امید زندگی رو ب قلب من اوردن من بازم تلاشمو میکنم شمام برام دعا کنید 🙏♥️♥️🙂۱/۲/۰۳ من ددباره مامان شدم🥺
شرایط مادر شمارو نمیدونم. اما من خودم به شخصه راضی به زحمت مادرم نیستم. تا جایی که بشه من تو کاراشون کمک میکنم. مریض بشن براشون غذا میبرم . اما ختی مریضیامو به اونا نمیگم. نمیخام غصه بخورن
بزن باران به نام هرچه خوبیست /به زیر آوار گاه پایکوبیست /مزارع تشنه جویباران پر از سنگ /بزن باران که وقت لای روبیست /بزن باران بهاران فصل خون است /بزن باران که صحرا لاله گون است /بزن باران و شادی بخش جان را /بباران شوق و شیرین کن زمان را /به بام غرقه در خون دیارم /به پا کن پرچم رنگین کمان را