بچه ها دیشب تو خواب دیدم تو خونمون یه دری باز شد به یه جای باغ سرسبز از اونجا شوهرم یه خوکچه کوچیک بود برداشت گذاشت تو خونه بعد دیدم یهو قد کشید بزرگ شد منم. از خونه انداختمش بیرون هی میخواست برگرده منو بزنه ولی انداختیمش بیرون بعد دیدم جاریم یه بچه تو بغلش اومد گف گذاشته بودنش سر راه داد به من بعد بچه هی میخواست از سینم شیر بخوره میگف مامان من گریه میکردم مامانت دیگه منم بعد جاریم گف باید بریم مادرشو پیدا کنیم منم همش گریه میکردم
به نظرتون تعبیرش چیه