بر تنمه؟ کجایی هستی ؟
نمیدونمولی یادمهچند سال پیش همشخواب میدیدم بابامومیخواناعدامکنن بهم میگه برولباس عروستوتنت کنقبل از اعدام تولباس عروس ببینمت من باگریه میرفتم میپوشیدممیومدم جلوش چرخ میزدم اونم نگاممیکرد میخندید خیلی بد بود بالاخره یه روز زنگش زدم گفتم چرا منانقد اینخوابو میبینمشروعکرد برام تعریف کردن یه عالمه مشکلداشت بنده خدا کلی درد ودل کرد