2777
2789
عنوان

داستان عاشقیم من ایا مقصر بودم

426 بازدید | 26 پست

چیزی که میگم شاید خیلی هاتون باور نکنید ولی ازتون میخوام هیچ توهینی نکنید

داستان از ۵ سال پیش شروع شد خیلی اتفاقی با پسر عمه ام وارد رابطه شدم چون همه میگفتن دوستت داره منم خواستم بشناسمش . اون موقعه خدمت بود شبا و روزا خیلی خوب میگذشت . همه چی عالی بود تا یا سال بعدش اومدن خواستگی بابام گفت یه سال از خدمت پسرتون مونده برین همون موقعه بیایین استرس داشتم که نکنه بابام جواب منفی بده . اون یه سالم تمام شد و سربازی پسر عمه ام تمام شد و دوباره اومدن بدون هیچ نظری از من بابام بخاطر یه مسئله ای بهشون جواب رد داد . دقیقا ترسشو داشتم

اینا بیخیال نمیشدن پسر عمه ام به زور میفرستاد تا بیان ۱۰ بار از اول تا اخر اومدن هر ده بار جواب منفی داد بابام

به پسر عمه ام گفتم فرار کنیم گفت نمیتونم خانواده ها رابطشون از اینی که هست خرابتر میشه

۵ ماه کات کردیم در ارتباط نبودیم . ماه ۶ رفته بودیم خونشون شب خوابم نمیبرد بهش پیام دادم خواب بود موقعه نماز صبح بیدار شد جوابمو داد بهش گفتم یکم دیگه صبر میکنی من بابامو راضی میکنم قبول کرد

باز رابطمون شروع شد ولی سرد تر از قبل هی میگفت خانوادم تحت فشار میذارنم و هی میگن بدون اجازت میریم واست خواستگاری و...

از اون تایمی که گفته بودم بهش هنوز ۳ ماه مونده بود دیدم خیلی واره تحت فشار میذاره منو گفتم بره ازدواج کنه رابطه ای که بعد ۵ ماه شروع شد سه ماه گذشت دوباره تمام شد نزدیک ۹ ماه گذشت 

به اسرار خانوادش و قول و قسم های که دادم رفت دوماد شد سه شب پیش عروسیش بود اومد تو مراسم ۵ بار چشم تو چشم شدیم ولی بی حس بودم هیچ حسی نداشتم تا اینکه رفتن خونشون اونجا بود که کل ۵ سال یادم اومد تک تک خاطرات تک تک قول و قرارامون

تو فکر بدبختی های خودم بودم که فهمیدم عروسش هم عاشق پسره شده (یعنی برادر شوهرش)

الان فهمیدم پسره موقعه ای که ادعای عاشقی میکرده با عروسشم تو رابطه بوده حتی دوست دخترم داشته

در حق من نامردی شد که بخواطرش ۵ سال با خانوادم دعوا داشتم یا عروسش که بازیش داده یا خود پسره؟

غم دیده زاهدان💔😅

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

دیگه گذشت رفت برات تجربه بشه راحت به کسی وفادار نمونی

از یه طرف بچگی کردی چون دوستش داشتی از یه طرفم پاش وایسادی ولی نشد حتما صلاحتون نبوده و با هم خوشبخت نمیشدید حکمت کار خدا بوده

 ولی خوشم اومد از وفاداریت

خدایا شکرت♥️♥️♥️
ینی چی ک اخر متن گفتی عروسش عاشق پسره شده اصن‌متوجه نشدم

شب عروسیش عروسش داشت گریه میکرد پرسیدم چی شده بعد گفت از برادر شوهرش خوشش میاد و مثه خواهر و برادر ولی بعد لو داد که عاشقش بوده

غم دیده زاهدان💔😅

دیگه گذشت رفت برات تجربه بشه راحت به کسی وفادار نمونیاز یه طرف بچگی کردی چون دوستش داشتی از یه طرفم ...

من حرفاشو باور کردم فکر کردم مثه خودم هستش

نمیدونستم پشت سرم چه خبره و چیکارا میکنه

غم دیده زاهدان💔😅

همین قسمت عروس

عروس عمه ام عاشق برادر شوهرش بوده همین اقایی که من عاشقش بودم

دختره میگه پسره بهم میگفته دوستت دارم و ... یعنی هم به من هم به برادرش خیانت کرده

غم دیده زاهدان💔😅

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز