بچه من با جاری و مادرشوهرم دیوار به دیواریم،بعد در ظاهر ما خیلی با هم راحت هستیم هر جا همو ببینیم با هم کلی حرف میزنیم ولی رفت آمد نمیکنیم ، بعد من شوهرم یه اخلاقی داره خودش خاک زیر پای همه میدونه اصن کاری برای خانوادش بکنه بدون هیچ چشم داشتی و الان ۷,۸ساله که هر مجلسی هر کاری بوده این جاری شوهرش هم پرو پرو انگار که مثلا تاکسی شون هستیم با ما میومدن البته من مشکلی نداشتم ، بعد جدیدا جاریم رانندگی یاد گرفته و من پشت آزمون افسری برای گواهینامه موندم و به شدت علاقه دارم به رانندگی ، چند بار که با جاریم چت میکردیم گفتم خواستی بری بیرون به منم بگو همینجوری باهات بیام ( از روستا تا شهر فقط) داخل شهر. هر کس بره دنبال کاراش،گفتم فقط میخام بیام ببینمت ترسم از رانندگی بریزه ، اونم هی گفت باشه و دیگه پیام هام سین نزد ، چندین بار اینکار باهام کرد و من این دفعه آخر دلخور شدم و ازش سرد شدم ولی مثل قبل رفتار میکنم