2777
2789

میخواد نصف اموال شو بزنه به نامم میمیگه.گه خدایی نکرده برام اتفاقی افتاد میدونم برادرات ازت نگهداری نمیکنن (منظور اینکه خیلی بهت سخت میگیرن حتی شاید بهت چیزی ندن) خیلی نگران ایندمه به نظرتون کارش درسته? 

پرسید به خودت افتخار میکنی؟! گفتم: خیلی زیاد.. گفت: چرا؟ گفتم: هیچکس نمیدونه من چند بار خودم رو از اول بازسازی کردم تا امروز اینی باشم که هستم، قوی، مستقل، کسی که یاد گرفته هر جایی احساساتشو خرج نکنه و هر چقدرم زمین خورد خودش تنهایی بلند شه.

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

داداشات بفهمند از همین الان میشن دشمن خونیت

بالاخره آخرش که می‌فهمن 

ولی بابام چندباری حرفشو پیش کشیده پیش اونا و اونا قطعا ناراحت شدن

پرسید به خودت افتخار میکنی؟! گفتم: خیلی زیاد.. گفت: چرا؟ گفتم: هیچکس نمیدونه من چند بار خودم رو از اول بازسازی کردم تا امروز اینی باشم که هستم، قوی، مستقل، کسی که یاد گرفته هر جایی احساساتشو خرج نکنه و هر چقدرم زمین خورد خودش تنهایی بلند شه.
چه بابای خوبیبابای من طرز فکرش اینه اره میره تو جیب دوماد😑

من فعلا شوهر ندارم حتی بابام میگه تورو پیش خودم نگهت میدارم شوهر و بیخیال

پرسید به خودت افتخار میکنی؟! گفتم: خیلی زیاد.. گفت: چرا؟ گفتم: هیچکس نمیدونه من چند بار خودم رو از اول بازسازی کردم تا امروز اینی باشم که هستم، قوی، مستقل، کسی که یاد گرفته هر جایی احساساتشو خرج نکنه و هر چقدرم زمین خورد خودش تنهایی بلند شه.
و منی که بابام به پسرش خونه داد و منو گذاشت کنار . قدر باباتو بدون بگو به اندازه ای که حقته بده بهت

من مامانم پسردوسته

میگه نصف اموالم يعني نصف مغازه و نصف ماشين نصف خونه  و نصف دوتا زمین 

پرسید به خودت افتخار میکنی؟! گفتم: خیلی زیاد.. گفت: چرا؟ گفتم: هیچکس نمیدونه من چند بار خودم رو از اول بازسازی کردم تا امروز اینی باشم که هستم، قوی، مستقل، کسی که یاد گرفته هر جایی احساساتشو خرج نکنه و هر چقدرم زمین خورد خودش تنهایی بلند شه.
کارش درست نیست. این جوری داره بچه‌هاش رو با هم دشمن میکنه

ولی واقعا داداشام همینطورن شاید تو خیابون بمونم ککشونم نگزه

پرسید به خودت افتخار میکنی؟! گفتم: خیلی زیاد.. گفت: چرا؟ گفتم: هیچکس نمیدونه من چند بار خودم رو از اول بازسازی کردم تا امروز اینی باشم که هستم، قوی، مستقل، کسی که یاد گرفته هر جایی احساساتشو خرج نکنه و هر چقدرم زمین خورد خودش تنهایی بلند شه.
بابای منم همینطوریه

طرز فکرشون واقعا بده 

من اگه بابامم بهم یه واحد خونه بده هیچوقت نمیزارم شوهرم ازش استفاده کنه .البته شوهر آیندم و خونه ی آیندم😂

دیگه هیچی نمیتونه غافگیرم کنه ...
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792