چشم درشتم من دیگه امیدی به ادامه ی این زندگی ندارم کلمه ی خوشبختی خنده و دل خوش برای من شده خاطره شاید ی روزی از این حال در بیام و دوباره ی امضای قشنگ بذارم درخواست دوستی نمیپذیرم ندین 💚
هیچ وقت دوستم نداشتن مخصوصا بابام بهم محبت نمیکرد اصلا منو نمیدید و براش مهم نبودم حتی تو ازدواجم دخالت نکرد حتی الان برم بهشون سر بزنم خوشحال نمیشه البته منم بچه ی شیطونی بودم ولی خب ...
بابام نفرینم کرده تاالانم زندگیمم خیلی بد بوده فک میکنم اثرات نفریناشن اگه اینجوری پیش بره دست به خودکشی میزنم مامانمم همش مثلا پشتمه ب بابام تذکر میده
هرچه آید به سرم باز به گویم گذرد وای از این عمر که با میگذرد میگذرد