روحی همه حس های دنبا رو با هم داشتم.ترس استرس شادی هیجان .....
به حباب نگران لب یک رود قسم و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت غصه هم می گذردآنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند..لحظه ها عریانند.به تن لحظه خود، جامه اندوه مـپوشان هرگز…!!زندگی ذره کاهیست که کوهش کردیم زندگی نام نکویی ست که خارش کردیم
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
قبل زایمان یکم استرس داشتم ولی ذوقم بیشتر بود بعد زایمان هم کلی ناراحتی پیش اومد که حالم افتضاح شد از نظر جسمی هم چون چند روز اول خونه مامانم بودم خوب بودم مامانم نمیزاشت تکون بخورم بعدش هم که رفتم خونم که با مادر شوهرم یه جا زندگی میکردم داغون شدم چون چون همش کارای خونه رو باید انجام میدادم
خیلی دوستت دارم همسر عزیزم تو بهترین هدیه ی خدایی برای من زندگیم وقتی قشنگ تر شد که دخترم به جمع دو نفرمون اضافه شد...همه بهم میگن خیلی صبوری واسه همین اسم کاربری مو گذاشتم صبور...دوستتون دارم عزیزای دل