تو فامیلمون دو نفر با هم دوست بودن تا حد مرگ عاشق هم میشن بعد اینکه ازدواج میکنن دختره دچار مشکل روحی میشه به حدی که تو خونه نگه داشتنش خطرناک بوده میبرنش تیمارستان ۳ ساله و این ۳ ساله با هم رابطه هم نداشتن چون وضع دختره خیلی خرابه هیچی دیگه ولی پسره هر روز از صب تا شب اونجاس یه بار دختره یه جور به خودش آسیب زده بود از لحاظ روانی که دیگه بچشش نمیشه خانواده دختره کلا دور شو خط زدن هر جا میشینن میگن ما دختری نداریم پسره هم جونش واسه دختره در میره خانواده پسره زور میکنن که طلاق بگیر برو یه زن دیگه بگیر این حتی خوبم بشه بچشش نمیشه ولی پسره گوش نمیده میگه این بجز من کسیو نداره من شب عقد قول دادم مردونه پاش باشم🥺