سلام یکم طولانیه اما بخونید. داستان در نیاوردم تجربه واقعیه..
سه سال پیش منو داداشم رفتیم خونه عموم شب بمونیم. من و دوستم (همون دختر عموم) تصمیم گرفتیم داداشم و دخترعمو کوچیکم خوابیدن تلوزیون روشن کنیم. چون اونا خیلی موقع فیلم حرف می زنن. داداشم و دختر عمو کوچیکم سر هاشون رو بالای سر ما گذاشته بودن و خوابیدن. منو دوستمم نصفه شب پچ پچ می کردیم. حدودا ساعت ۲ میشد
دیدین بعضیا تو خواب از خودشون یه صدا هایی در میارن؟ مثل امممم یه همچین چیزایی
اون دو تا همزمان تو خواب همچین صدایی در اوردن. منو دوستمم بالا سرمون رو نگاه کردیم و دیدیم صورتشون قرمز شده و چشماشون مثل چشم زخم آبی و منتها مثل خطای دید و هیپنوتیزم می چرخه. تازه دندون های سفید و تیزی داشتن. دور از جونتون خودمونو قهوه ای کردیم و با جیغ خفه رفتیم زیر پتو..
دو تامون زبونمون بند اومده بود تا ۲۰ دقیقه نمی تونستیم حرف بزنیم. یکم که رد شد برای هم تعریف کردیم چی دیدیم در کمال تعجب دیدم دوستمم دقیقا همون چیزایی رو دیده که من دیدم. یعنی چی بوده؟ توهم زدیم؟
ولی اگه توهم می زدیم دوتامون یه چیز مشترک نمی دیدیم که؟! به نظرتون واقعا چی بوده؟ تجربه مشترک داشتین؟ تعریف کنین