هیچی ی چند وقته اومدیم خونه مامانم اینا چون خونه مون ساختش کمی مونده و اونجایی ک مستاجر بودیم دیگه تمدید نکرد
بچه م اینجا بشدت شلوغی میکنه مامانم چیزی نمیگه اما واقعا ادمو عاصی میکنه شیر شبشو خیلی وقته قطع کردم مامانم نصف شبا شیر میده صبا زود بیدار میشه و … میگفتم اواره شدیم چرا برنامه ریزی نکردی یبارم بدجوری بهم گیر داده بود مامانم گفت اقایون همگاهی گیر الکی میدن اینم شد داستان هر کاری کردم ول نکرد هی ناز کشیدم و … سر همین ی دعوا شد اینو نگه داشته بود این حرفم ک زدم شد داستان گفت عصبیم گفتم چرا اینجوری میکنی پس ی دفعه گرفتم زیرمشت وکتک