خسته شدم از غریبی از تنهایی.. از بی کسی
از خانه داری.. از بچه داری اونم دو تا کوچولو
اعصابم دیگه نمیکشه..دیگه تحمل ندارم
روزی ۲ساعت میخوام..نه میتونم غذا درست بخورم .نه بخوابم.نه خوش باشم.نه مهمانی برم.نه رانندگی برم..
همسرم از ساعت ۶صبح میره ۱۱شب میاد .منم نه جایی رو دارم برم .نه کسی رو دارم کمکم کنه .دو هفته بیاری اگر بشه میرم حموم..نشه هم که هیچی.. منی که از صبح تا شب آرایش میکردم .هر روزم کافه .ژست سیگار. خوشی ..ببین به چه روز گندی افتادم.شوهرم خوبه ها ..اما همه چی بده . ازین عید به اون عید لوازم آرایش میخرم.قیافم شده عین... همش گریه بچه ..الان میخوام دختر بزرگمو ببرم کلاس زبان کوچیکه پاچمو گرفته نمیزارع راه برم.چه بخوام بزرگه رو حاضر کنم یا برم..من بدبختم بدبخت😭😭😭😭😭😭😭🤣😭😭😭😭🤣بسه دیگه .برای شوهرم میشینم گریه زاری میاد در جیبامو پول میکنه میگه برو برو عشقو حال..آخه با کی برم .با چی برم .با دو تا بچه قنداق و کوچیک .دلم میخواد بمیرم