سلام
من یه مادرشوهر عجیب غریب دارم
چهارتا پسر داره
من زن پسر دومیش هستم
به سه تا پسرش خیلی میرسه
براشون خونه خریده ماشین خریده
برای زنهاشون طلا روی طلا و....
سه تا برادرشوهرم تحصیلات خاصی ندارند
یکیشون که سیکل هم نداره و اگر پول پدرش نبود هیچی نداشت
اون یکی هم معتاده
آخری هم متاسفانه جیره حوار هست
دوتا کوچیکتره دستشونم کجه و از کارت پدرشوهرم پول برمیدارند که مادرشوهرم فهمید و ...
شوهر من تو کل شهر به خوبی و سرشناسی و معتمد بودن معروفه
بسیار آذم خوبیه
و انقدر اذیت شد از جانب مادرش و پدرش
که رفت تست دی ان ای داد چون شک داشت پسرشون باشه
خیلی از بزرگای فامیل هم با پدروشونر مادرشوترم حرف زدند که این پسر رو اذیت نکنید این پسر رو هر کسی از خدا میخواد ولی هر بار با تندی با بقیه برخورد کردند و با چندتاشون سر همین موضوع رابطشونو قطع کردند !
با مشاور خانواده که حرف زدم دلیلش رو حسادت مادرشوهرم به عشق بین پسرش و من بیان کردند
ما در جمع عشقی بروز نمیدیم ولی ازدواجمون عاشقانه بود و جالب اینکه خودشون رو کشتند تا من جواب مثبت بدم
بعدش تمام تلاششو کرد تا پسرش طلاقم بده 😂
زن خیلی عجیبیه
و خیلی منو آزار میده
رسما پسرشو انداخته دور
بعد توقع احترام ویژه داره از ما
توقع داره ما همش بریم دورش
منم ابنجا غریبم
خسته شدم ازشون
خیلی ساختم با مادرشوهرم
ولی متاسفانه اثری نداره...
بذترین تبعیض هارو میگذاره
شوهرم همین که سکته نکرده خوبه
یکی بگه با این مادروشوهر چه کنم ؟
مثل جاریهام هم اهل سلیطه بازی نیستم
کلا آدم آرومیم میریزم تو خودم بعد حمله عصبی میدم 🤣😂 یکی بیاد بگه این مادرشوهر کی میخواد دست برداره از سر من....
اصلل من عروس بد
وحشی
سلیطه
چرا دست از سرم بر نمیداره؟
شوهرم بهش گفته فرض کنم ماها مردیم.....
یعنی حسادت مادر به پسرش تا این حد میتونه پیش یره ؟
چرا درکش نمیکنم ؟