2777
2789
عنوان

مادرشوهر عجیب من

73 بازدید | 4 پست

سلام 

من یه مادرشوهر عجیب غریب دارم

چهارتا پسر داره

من زن پسر دومیش هستم

به سه تا پسرش خیلی میرسه

براشون خونه خریده ماشین خریده

برای زنهاشون طلا روی طلا و....

سه تا برادرشوهرم تحصیلات خاصی ندارند

یکیشون که سیکل هم نداره و اگر پول پدرش نبود هیچی نداشت

اون یکی هم معتاده

آخری هم متاسفانه جیره حوار هست

دوتا کوچیکتره دستشونم کجه و از کارت پدرشوهرم پول برمیدارند که مادرشوهرم فهمید و ...

شوهر من تو کل شهر به خوبی و سرشناسی و معتمد بودن معروفه 

بسیار آذم خوبیه

و انقدر اذیت شد از جانب مادرش و پدرش

که رفت تست دی ان ای داد چون شک داشت پسرشون باشه 

خیلی از بزرگای فامیل هم با پدروشونر مادرشوترم حرف زدند که این پسر رو اذیت نکنید این پسر رو هر کسی از خدا میخواد ولی هر بار با تندی با بقیه برخورد کردند و با چندتاشون سر همین موضوع رابطشونو قطع کردند !

با مشاور خانواده که حرف زدم دلیلش رو حسادت مادرشوهرم به عشق بین پسرش و من بیان کردند

ما در جمع عشقی بروز نمیدیم ولی ازدواجمون عاشقانه بود و جالب اینکه خودشون رو کشتند تا من جواب مثبت بدم

بعدش تمام تلاششو کرد تا پسرش طلاقم بده 😂

زن خیلی عجیبیه

و خیلی منو آزار میده

رسما پسرشو انداخته دور

بعد توقع احترام ویژه داره از ما

توقع داره ما همش بریم دورش

منم ابنجا غریبم

خسته شدم ازشون

خیلی ساختم با مادرشوهرم

ولی متاسفانه اثری نداره...

بذترین تبعیض هارو میگذاره

شوهرم همین که سکته نکرده خوبه

یکی بگه با این مادروشوهر چه کنم ؟

مثل جاریهام هم اهل سلیطه بازی نیستم

کلا آدم آرومیم میریزم تو خودم بعد حمله عصبی میدم 🤣😂 یکی بیاد بگه این مادرشوهر کی میخواد دست برداره از سر من....

اصلل من عروس بد

وحشی

سلیطه

چرا دست از سرم بر نمیداره؟

شوهرم بهش گفته فرض کنم ماها مردیم.....

یعنی حسادت مادر به پسرش تا این حد میتونه پیش یره ؟

چرا درکش نمیکنم ؟



ارتباطتون رو کم کنین

چه لزومی داره این همه نزدیکی و اهمیت و وابستگی؟

هیچ‌چیزی انقدر مقدس نیست که نشه زیر سوال بردش!!  زندگی که یک‌بار زیرسوال نره ارزش زیستن نداره                                       مَن اَز مَن مُردَمو پیدا شدم باز!!

ارتباطتون رو کم کنینچه لزومی داره این همه نزدیکی و اهمیت و وابستگی؟

خیلی کمه ارتباطمون

ولی به دلایلی مجبوریم باهاشون حداقل ارتباط رو داشته باشیم

الانم عروسی پسر آخریشه

تا میتونه داره منو اذیت میکنه

دو شب پیش یه حمله عصبی وحشتناک داشتم

آسم عصبی گرفتم

میخوام بیخیال باشم

نمیشه

بخدا نمیشه

اگر بخاظر خود شوهرم‌نبود

یک ثانبه نمیموندم اینجا

نمیدونم چکارش کنم .......خدا هم قربونش برم فقط تماشا میکنه

ده سال پیش شوهرمو از کار بیکار کرد مادرش 

باباشو‌تحریک کرد شوهرم با باباش کاذ میکرد

شوهرم بیکار شد ....

پولشو‌هم باباش بالا کشید

همه اینکارارو کردند که من طلاق بگیرم ...

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

خیلی کمه ارتباطمونولی به دلایلی مجبوریم باهاشون حداقل ارتباط رو داشته باشیمالانم عروسی پسر آخریشهتا ...

اولا به خدا ربطی نداره

دوما شما اگه بخواین ارتباطتون رو کم میکنین

قرار نیست هر کسی هر کاری کرد شما انقدر شکننده باشین که به این وضع بیفتین

مشکل حساسیت خودتون و وابستگی همسرتون و البته بی محبتیه مادرشه

ول کنین بابا 

بابت عروسی یکی دیگه خودتونو عذاب ندین

هیچ‌چیزی انقدر مقدس نیست که نشه زیر سوال بردش!!  زندگی که یک‌بار زیرسوال نره ارزش زیستن نداره                                       مَن اَز مَن مُردَمو پیدا شدم باز!!

اولا به خدا ربطی ندارهدوما شما اگه بخواین ارتباطتون رو کم میکنینقرار نیست هر کسی هر کاری کرد شما انق ...

اصلا همسرم وابسته نیست سر سوزنی

ولی اذیت میشه بعدده سال حالم بد شده شکنندگیه ؟ عایا ؟

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز