تمام اون چهار سال با رفتاراش عذابم داد
وقتی اومد منو دید ورق برگشت دیوانه وار عاشقم شد حالا اون وابسته شد اون التماس میکرد و...
اما من وقتی از نزدیک دیدمش ازش خوشم نیومد و سرد شدم...
من سرد شدم چون ۴ سال عذابشو یادم نمیرفت تک تک کاراش شبایی ک تا صبح گریه کردم ولی التماس کرد ک ولش نکنم قول داد عوض بشه و تقریبا هم شد دلم ب حال رابطه ۴ سالمون سوخت و موندم
موندم اما دلم راضیه راضی نبود
بعد اونم تقریبا ۶ ماه یا ۱ سال یبار میومد یعنی تو این ۷ سال من کلا ۵ بار دیدمش
الان میبینم ک اصلا اخلاقامون ب هم نمیخوره اداب معاشرتش خوب نیست چون کلا ۵ بار دیدمش اینو دیر فهمیدم همش دعوا بحث حتی ب هم نمیایم من تحصیلاتمو تکمیل کردم و پیشرفت کردم اما اون هنوز کار درست حسابیم نداره
الان گیر کردم نمیدونم چیکار کنم
ازدواج کنیم ؟ یا ن جدابشم کمکم کنید