سلام عزیزان،من دوقلو باردارم تقریبا ۷ سال عروسی کردیم و از اول بچه میخواستیم نمیشد ،نزدیکای دوساله سفت و سخت دارو رو شروع کردین تا بلاخره خدا لطفش رو بهمون نشون داد باردار شدم،خانواده همسرم که اصلاااا ذره ای خوشحال نشدن،ناراحت بودن بیشتر...ولی خانواده خودم خیلی خوشحال شدن،جز منو همسرم کسی نمیدونه دوقلوان جنسیتشونم یکیه،منم نسبت به بارداری دوقلویی شکم ندارم...حالا اومدم راهنمایی بگیرم به مامانم کی بگم؟یا تا آخرش نگم؟آخه اگه به مادرم بگم همسرمم به خانوادش میگه و من نمیخوام اونا بدونن به این دلیل که کل شهر و خبر دار میکنن از قصد میگن من چون شرایط بارداری همش استراحت و طو سرویکس کمه نمیخوام خدای نکرده اتفاقی بیوفته برای همین هنوز به کسب نگفتیم...بنظرتون همون آخرای بارداری به مامانم بگم ناراحت میشه؟؟
گفتم بارداری رو به همه و جنسیتم گفتم ولی نگفتم دوتان
ایشالاسلامت بادل خوش بغلشون کنی منم ارزومه دوقلو داشته باشم تقریبا۶ساله درحسرتم
بکسی نگوبجز ماددرت
یه جوری که همسرت نفهمه به مادرت بگو و بگو به کسی نگه
به مادرت بگو
یواشکی ب مادرت بگو ولی جلو شوهرت اصلا نشون نده ک میدونه مگه میشه ب مامان نگفت اخه
به مامانت بگو
بعد بهش بگو جلوي شوهرت تابلو نكنه بهش گفتي
به شوهرتم بگو من به خانوادم نگفتم توام نگو به خانوادت
دلم میخواد به مادرم بگم ،خیلی برام زحمت کشید حقشه بدونه ،اما همسرم میگه منم میگم به خانوادم ...و اینکه مامانم حتما به خاله ها و عمه هام میگه چون رابطه خیلی خوبی باهاشون داره صدرصد میگه من نمیخوام فعلا کسی بدونه بخاطر شرایط بارداریم
من امروز بعد این همه سکزن قرص ک ماه قبل خوردم همچیم عالی بود ولی خبری نشد خیلیم ناراحتم دیگه قسم خوردم تواین لحظه ب بچه فک نکنم ودنبالش نرم ۶شال شد ودیگه خسته شدم
حتما به مادرت بگو ولی شوهرت نفهمه
من دوقلو باردار بودم همون اول به مامانم گفتم چون اگه بعدش میگفتم قطعا ناراحت میشد ولی خانواده همسرم ۸ماهگی فهمیدن
به مادرت بگو .اما تاکید کن کسی متوجه نشه
الان یعنی تو چهار ماهی؟من بودم ماه شش میگفتم ولی خب
به مامانت بگو درجریان باشه برای سیسمونی
بگو به کسی نگه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
2 دقیقه پیش
2 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
