2777
2789

همسرم و پسر عموش با هم کار میکنند و شریک کاری هستند ..اسم خانوم ایشون فریبا است ..منم بخاطر دوستی بین همسران خیلی سعی کردم با فریبا رفیق فاب باشم اما موضوع جور دیگری بود.فریبا دنبال خواسته های خودش و و رسیدن به منفعت از طریق من برای ارجاع خواسته های خودش بود . مثلا اون وقتی میاد خونمون دست به سیاه و سفید نمیزنه و عین خانوم میاد و می‌ره از روی مبل بلند نمیشه یه سفره کمک کنه یا چی.. اما وقتی من میرم خونشون میگه الناز زحمت غذا رو شما بکش .مواد اولیه رو گذاشت اون گوشه.. بعد سالاد رو درست کن . ظرف بشور .سفره ببر بیار و فلان .. عین کلفت باهام برخورد می‌کنه در کمال خوشرویی..بعد می‌دونه من میزانی از آرایش سر در میارم . میگه الناز موهامو رنگ کن.الناز ابروهام مونده همش سو استفاده.سو استفاده.سواستفاده. بعد یجوری برخورد می‌کنه انگار وظیفمه ..اما خودش قوربونش برم اصلا هیچ وقت نه جبرانی کرده نه هیچی ..ما جفت در تهران زندگی میکنیم..یبار شهرمون بودیم خواستیم برگردیم .. گفتم فریبا میشه دنبال منم بیاید منم بیام تهران..برگشت گفت یعنی ماشین دیگه ای نیست باهاش بری..بهش گفتم فریبا میشه یکسری وسایلمو بزارم فریزر شما گفت بزار با همسرم مشورت کنم .بعد با مامانم تا ببینم چی میگن بعد بهت اطلاع میدم .منم گفتم لازم نیست نمی‌خوام .پشیمان شدم . اونم سریع گفت باشه هر طور راحتی.یعنی حتی روزنه ای برای معرفت برام ایجاد نمیکنه .. هیچوقت هم هیچ‌جا برام کاری نکرده .فقط به من میگه انجام بده ..بعد از حسودیاشم نگم که خیلی خفنه .من یه روژ جدید بگیرم .فردا عین همون رو میخوره .من یکاری کنم بدو بدو اونم می‌ره انجام میده مثلا کم میاره. دیگه خسته شدم ازش.ازش بدم .میاد تنفر دارم.اما همسرانمان با هم کار میکنند و نمیتونم با ادبی یا یهو بزارمش کنار.چطور محترمانه میتونم کاتش کنم که خودشم متوجه نشه

مهمونی دعوت کرد بپیچون بگو مریضم مهمون دارم...

میخاد بیاد خونتون بگو خانوادم دارن میان ازین چیزا...

راجب رنگ مو هم پرسید مثلا بگو من دستم خوب نیست هرموقع برا کسی رنگ میریزم بد رنگ میشه موهاش میریزه..


مقابله ب مثل کن. اومد خونت بگو سالاو درست کن و یا فلان کن. هرچقد خاست بپیچونه اصرار کن. هروقتم رفتی خونش خودتو بزن ب مریضی و کمر درد وهیچ کاری نکن. نیازی ام نیست هرچی میخری نشونش بدی.. گف موهامو رنگ کن بگو تازگیا بوی مواد میخوره بهم سر درد میشم. گف میکاپم کن طوری گند بزن ب صورتش ک دیگ نخواد.از دسپخت و خونه داریش تعریف کن و. ب این بهونه کارای اشپزیو بده انجام بده. ولی اگ بهردلیلی از زیر کار در رفت. دفعه بعدی ک رفتی خونش دقیقا باهمون دلیل از زیر کاراهایی ک بت میده فرارکن. تاجای ممکن هم نرو خونش و اونو هم دعوت نکن اگ شوهرت ادم منطقیه باهاش در میون بزارمیتونی باشگاه یا کلاس رفتنو بهونه کنی 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

مهمونی دعوت کرد بپیچون بگو مریضم مهمون دارم...میخاد بیاد خونتون بگو خانوادم دارن میان ازین چیزا...را ...

خیلی پرو هست ..اصلا نمی‌دونم نفهمه یا خودشو زده به نفهمی..من این کارو خیلی میکنم ولی باز زنگ میزنه..جواب زنگاشو بدون لبخند و سرد میدم باز پیداش میشه

مقابله ب مثل کن. اومد خونت بگو سالاو درست کن و یا فلان کن. هرچقد خاست بپیچونه اصرار کن. هروقتم رفتی ...

مشاوره و راهنمایی بسیار عالی بود متشکرم ازت دوست عزیز🙏

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792

داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته

اگه‌

asraam | 16 ساعت پیش
داغ ترین های تاپیک های امروز