امروز رفته بودیم بیرون بعد من موهامو زده بودم بالا گف عینک منو بزن روش تا موهات نریزه پایین بعد عینک شوهرم یه مدته یه دستش کجه
خب
بعد من گفتم وای کاش اینو میساختی داره از سرم میفته یکی دوبار گفتم یهو با ضربه عینکه رو از رو سر من انداخت زمین
گفت ریدی رو اعصابم منم همون مسیرو خواستم برگردم نزاش تنها برگردم منم عینکه رو از رو زمین برداشتم انداختم دوباره زمین شیشش شکست
یاد این افتادم چند روز پیش صاف نشستم رو عینک شوهرم
چقدر پولشو داده بود بماند بیچاره بغض کرده بود😂
همسرتون زود عصبی شده
اون لحظه هم که عینکه رو انداخت من میگفتم تو روانی هسی اونم میگف البته
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
