زندگی بدون بچه شاید به نظر بی معنی بیاد و شاید خیلی ها بچه میارن فقط برای اینکه حرف از مردم نشنوند. خیلی ها میارن که پاشون رو تو زندگی محکم کنن. خیلی ها بچه میارن برای چشم و هم چشمی.
من هم قبلا که میخواستم بچه بیارم برای این بود که کمبود محبتی که از طرف همسر سنگ دلم دارم جبران کنم، ولی سقط شد و از دست دادمش.
حالا خوشحالم که هیچ چیز مشترکی بین من و همسر سنگ دلم نیست. خوشحالم که به کارم چسبیدم و وابستگی بین من و اون خسیس نیست.
در شرف چهل سالگی احساس میکنم به زودی پرواز میکنم و از این زندگی میرم. از مرد بی احساس از خونه سرد با فراغ بال پر میکشم و میرم.
هیچ معلوم نبود اون بچه نه تنها معنایی به زندگیم نده، نه تنها خستگی مضاعف برام درست کنه بلکه من رو اسیر این زندگی نامطلوب میکرد.
حداقل اینجوری میگم شاید یه درصد امیدی باشه که یکبار دیگه عشق رو تجربه کنم، که دوباره کسی قدر من رو بدونه و به من نگاه کنه.