یک مشورت میخام ...
من امروز خونه رو مرتب کردم شام خوشمزه گذاشتم تشک هامونو مثل هرشب کنارهم انداختم ..اونم چایی غذا رو خورد رو تشک خابید اما حرف نزدیم
مثلا میگفت آب بده برق خاموش کن یا مثلاً من گفتم کوکنترل اما صحبت خاصی نداشتیم
میدونین یکی بمن گفت باهاش سرسنگین باش جاتوجدا کن رابطه اصلا گفت اون تورو برای خودت نمیخاد میگفت بید تنبیه سه بخاطر گفتن این حرفا بمن
اما من نظرم چیز دیگس
ما همین عید رفتیم سفر بابچمون سه تایی
اون سفر کلی خوشگذشت
خیلی باهم حرف میزدیم شوخی
کلی خرید کرد برام
کلی عکس گرفتیم
اصلا همش با من و بچه بود
چطور حالا فراموش کنم
رفته برای خودش چیزی خریده به اسم بقیه عیب نداره شاید چون من زیادی گیر میدادم دروغ گفته
من روز تولدم نباید گله میکردم کادو بخر گل بخر
خودش باید بفهمه گفتن من فایده نداشت
این پول گرفتن رو میشد با سیاست هم گرفت
درسته رفتارش رو اعصابع
درسته که من باید توجیبی داشته باشم
اما حالا که نمیده
چیکارمیشه کرد
بهتره وتنها راهش درس و استقلال مالی منه
اونم خیلی میخاست من قبول شم خودش میگفت بارها
من امروز حرفهای تهدیدآمیز زدم غرورش رو شکوندم
اون مرد و اقتدار میخاد
هر چی فکر میکنم هر مردی ایرادی داره