سلام من و شوهرم ۱۵ساله ازدواج کردیم شوهرم خیلی دوسم داشت یجوری که تو تمام فامیل خودم و خودش عشقمون زبانزد بود الانم یه پسر ۱۲ساله دارم خوب اگه بخوام از ایرادات خودم بگم اول اینکه به نظرم خودم خیلی مهمه اضافه وزن زیادمه که برعکس من شوهرم بدنسازه و هیکل خوبی داره دوم اینکه برنامه زندگیمون رو اصول نیست یعنی هردومون تقریبا تا ساعت ۲ظهر میخوابیم پس طبیعتا غذامون هم نمیتونستم به موقع درست کنم یا اکثرا غذایی که از شب گذشته مونده بودمیخوردیم یا حاضری میخوردیم
شوهرم انقدر چشم پاک بود که تقریبا تو کل فامیل میخواستن مثال بزنن یکی چشم پاکه میگفتن مثل شوهر فلانی(من)چشم پاکه
یه چند وقت بود هی بهم تذکر میداد که ورزش کن وزنتو کم کن و به غذا و خونه و زندگیت برس وگرنه یه فکری برای خودم میکنم منم باور نمیکردم همچین کاری بکنه میگفتم منم همینم که هستم دوست نداری هر کاری دوس داری بکن
تا اینکه حدود ۱۰روز پیش بطور خییلیی اتفاقی دیدم که تو انیستا با حدود ۷تا دختر یا زن نمیدونم حرف زده ولی درحدی که با من دوست میشی و اینا ولی با دوتاشون دوست شده بود ولی در حد چت انیستا حتی باهم حرفای س..س هم نزده بودن شاید عکسی برای هم فرستاده بودن ولی من نریدم اونجاشو حدس میزنم که برای هم عکسم فرستاده بودن ولی حتی شماره تلفن هم رو هم تداشتن و فقط به انیستا این ارتباط محدود بود من تا ۱۰روز پیش رمز گوشیاشو نداشتم ولی این که متوجه این ارتباطا شدم بهم گفت اگا ورزش ککنی و به تونه و زندگی و غذات نرسی همین اشه و همین کاسه منم ۱۰روزه به خونه زندگیم میرسم و ورزش میکنم ولی چون تنها چیزو کاری که ازش انتظار نداشتم و انجام داده فکر میکنم دیگه دنیا برام به اخر رسیده
مطمئنم که کل این خیانتا ۲۰روز شایدم کمتر بوده واصلا هیچکس رو ندیده به صورت قرار رفتن ولی الان که بقول خودش من درست شدم عشقش مثل روزای اول ازدواجمون شده حالا خداییش خیلی سعی در جبران این کاری که کرده رو داره دائم پیشگه هرجا بخواد بره برای اینکه من شک نکنم منم میبره رمز گوشیاشو دارم اون زنا و کل زنای دیگه پیجشو بلاک کرد که من دلم اروم بشه ولی احساس پوچی میکنم خودم احساس ویرانی مطلق دارم شرایط جداشدن رو هم اصلا ندارم میشه دلداریم بدین و بگین اگه شما بودین چیکار میکردین؟