این که چیزی نیست زندایی من همه رو مهمونی دعوت کرده بود بجز من ،من وقتی رفتم کلید جاموندمو از خونه ی اونا بگیرم فهمیدم ،زن پسز داییم موقع برگشتن از هیئت گفت جا نداریم منم.گفتم اندازه دو نفر جا هست گفت نه می‌خوایم راحت بشینیم جانسون تنگه منم گفتم پیاده میرم مشکلی نداره اما من خز به اسرار پدرش رفتم سوار شدم
البته ببخشید که نظرمو تو تاپیکت گفتم والا میترسم الان خودت یا یکی دیگه دوباره با کلمه ی دوست عزیززز ریپلای کنید و به شدت باهام مخالفت کنید که به تو ربطی نداره و نهههه باید جواب میدادی 😐
والا این ماه کسی نبود روی من خالی نکرده باشه
این چیزی که میگی رو تقریبا همه‌ی کسایی که کنکور میدن تجربه می‌کنن. تو سال کنکور خیلی مهمه که خانواده هوای آدم رو داشته باشه. تنها چیزی که می‌تونه یه کمی شرایط رو بهتر کنه فقط همینه. وگرنه دهن فامیل رو نمیشه بست.
خداروشکر که شماره کسیو تو فامیل ندارم اونام شماره منو ندارن
چندماهیم میشه ندیدمشون
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
