2777
2789
عنوان

اون لحظه خیلی احساس بی کسی کردم

108 بازدید | 3 پست

تقریبا چند ماه پیش دایی و زن عموم دعوا شون شده بود . بگذریم که زنداییم زنگ زد به مامان که ۵۰ سالشه و بزرگتره کلی داد و بیداد کرد. خواهرش هم رفته بوده دم در خونه پدربزرگم ( بابا بزرگم زمین گیره و نمی تونه حرف بزنه) مثل ارازل اوباش ها نعره کشی و کوبیدن در و فحش...چند روز بعدش خواهرش زنگ زد به گوشی مامانم ( مامانم قرص اعصاب خورده بود خوابیده بود) من ورداشتم ، قشنگ برگشت بهم گفت اون شیشه ها رو میام میکنم تو ک و ن تون و فلات جاتون ، از این حرفای ناجور . منم فقط گفتم خانم مودب باشین بعدش قطع کرد . خیلی شوکه شدم چون اصلا انتظار همچین حرفایی اونم از یه خانم نداشتم. بابای من کلا ادمیه که حتی بدش میاد کسی پیش ما فحش بده میگه دختر حرمت داره . درکمال تعجب وقتی قضیه بهش گفتم گفت اون خانم حق داره 😶 فقط یکی از دایی هام چون دید خیلی ناراحتم طرفم رو گرفت . وقتی یادم میوفته که بابام پشتمو خالی کرد خیلی دلم میگیره

قضیه شیشه هم این بود، وقتی زنداییم قهر میکنه دداشش و خواهرش میان ببرنش ، زنداییم الکی میگه گوشی داییم رو شکونده ، چند روز بعد معلوم میشه دروغ بوده و همون موقع سه تایی یواشکی گوشی رو با خودشون بردن و حساب بانکی داییم رو بستن . داییم هم با داداش زنش دعواش میشه و شیشه مغازه طرف رو میشکونه. میدونم کار بدی کرده ولی آخه به من چه ربطی داشت . طرف ۴۰ سالشه به من نوزده ساله پشت تلفن رسما تجاوز کرد. اینا رو نوشتم فقط یکم خالی بشم.  درد و دل بود

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

دیگ ببین من چی میکشم کل زندگیم پدرمادرم طرف حریفم رو گرفتن

واقعا سخته حتی پدر و مادر هم پشت بچشون رو نگیرن. با خودم میگم اگه بعد ها مشکلات بزرگتری برام پیش اومد چه گلی به سرم بریزم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز