امشب برای اولین بار با شوهرم و بچه هام رفتیم خونه برادر شوهر،جاری من ازم ۱۰سال کوچکتره ،شوهرم اهل یه استان دیگه ن و شهر ما زندگی میکنن،اینم شروع کرد ب بدگویی از همسایه ش،که آره این مشهدی ها مثل ما مهمون نواز نیستن رو ب شوهرم ،اینم تایید کرد که آره و اینا،منم ک بی زبون😪یعنی قشنگ منو خراب کرد،بعدم باز ازم میپرسه کی خونه مادرشوهرم رفتیم،ک بخاطر امتحانای پسرم و یه مسائلی چن وقتیه نرفتیم راهشون هم دوره،خیلی موذی و بی مبالات هست ،بخاطر این کارش ازش متنفرم،ازین ببعد با این چکار کنم؟شما باشین چ رفتاری میکنید؟
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
من چهارتا جاری دارم باهیچکدوم رفت و امد ندارم اوناهم باهم رفت و امد ندارن
ماجاری رواقوام حساب نمیکنیم بیشتر میچسبیم به خارشوهرو مادرشوهر. حالمونم خیلی خوبه
هربارهی میترکم هی از رو نمیرم بازمیام یک عدد معتادنی نی سایت♧♧☆♧♧ازسال۸۹ ک پسرم متولدشد تا الان کاربرنی نی سایتم ...۱۰۰بار ترکیدم دیگه قول میدم حرفای بی ربط نزنم ک منهدم نشم😍😍🤫منودوست داشته باش نی نی یار🤗