مرتیکه یه ذره شعور نداره... ۷ ماه از زایمانم گذشته ۴ ماه اول که به خاطر کولیک دخترم تا صبح بیدار بودم الانم داره دندون درمیاره نمیذاره شبا تا صبح ناله میکنه هی از صداش استرس میگیرم از خواب می پرم خودش با خیال راحت تا صبح میخوابه بعد میاد میگه فلان جا زنا ۶ صبح میرن ورزش و پیاده روی صبحا پاشو به خونه برین نخواب داری چاق میشی دو روز دیگه مثل خرس میشی از در رد نمیشی و جالب اینجاست ادعاش میشه داره برام دلسوزی میکنه... با خواهرم سر یه موضوعی مشکل دارن (تقصیر کار خواهرمه) زن بابام دیروز گفتم کمک میخوام دو روز مریض بودم افتادم خونه بهم ریخته اس گفت خواهرت میفرستم بیاد گفتم نه گفت خودم میام اومد خواهرم گذاشت و رفت هزار بار گفتم اگه میاد با خودتون بیاد تنها خوشم نمیاد تو خونهام باشه حرف میبره میاره بازم گوش نداد زنیکه شوهرمم از دیروز که تو خونه دیدش خونه به جیگرم کرده میخوام تیکه تیکه اش کنم دلم میخواد بمیرم دلم میخواد انقدر جیغ بزنم تو گوشش تا جون جفتمون بالا بیاد انقدر من این مرتیکه رو دوست داشتم ولی حالیش نیست احمق نفهم دلم میخواد هر چی فحشه بارش کنم .. الانم بچه امو برداشته رقته پایین خونه ننه اش ... خدا لعنتش کنه از وقتی نطفه این بچه بسته شد زندگیمون گوه شد واقعا دارم روانی میشم😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
قبل از اینکه فوران کنی باهاش حرف بزن. مسئولیت بچه رو باهاش تقسیم کن.
حرفش اینه که صبح تا شب سرکار داره جون میکنه خبر مرگ من خسته اس من تا ظهر خوابم به جای خوابیدم به کارتم برسم مشکلم حل میشه دیگه داره حالم بهم میخوره یه روز بچه رو برمیدارم میرم یه جا که نتونه پیدام کنه قشنگ جلز و ولزش دربیاد کثافت میگه دخترم مهمه تو رو ميخوام چیکار
خیلی دارم له میشم فقط مرگ میخوام مرگ تف به روزی که اسمش اومد تو شناسنامه ام چقدر با عشق بهش بله گفتم چقدر با عشق منتظر به دنیا اومدن توله سگش بودم حالم از جفتشون بهم میخوره