2777
2789

یکیش خودم که عمه شوهرم داشت با بچه ۳ ماهه جاریم بازی می کرد بعد گذاشتش بغلش گفت بچه بعدی که دوست داریم ایشالا ببینیم بچه تو باشه ( یعنی من) منم اتفاقا چند روز بعدش می خواستم برم دکتر برای اقدام، جاریم گرفته شد چهرش جوری که همه فهمیدن، ۲ ماهه بعد دوباره باردار شد، برای بچه سوم

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

خیلی جاها بیشتر از اینکه کسی به ما حسودی کنه ، ما توهم اینو داریم که بهمون حسادت میکنن ( کلی گفتم ، کسی به خودش نگیره)

معماری رشته و کارمه. فامیلیم نیست💚سعی میکنم همسر و مادر کاملی باشم باوجود شاغل بودن.

جاریم کلا تا کلاس پنجم درس خونده دیگه ادامه نداده حالا وقتی من و همسرم عقد کرده بودیم فهمیده بود لیسانسم شروع کرده بود به درس خوندن که سیکل بگیره هرجایی هم منو می دید می گفت درس خوندن شعور نمیاره در صورتی که من اصلا کاری بهش نداشتم و ندارم چندبار گفت یه بار منم قاطی کردم گفتم در عوض بی سوادی عین بیشعوریه

دخترم ما خیلی منتظرت بودیم مخصوصا خواهرت ولی تو پیش خدا رو دوست داشتی هیچوقت اون روی ماهت رو فراموش نمیکنم😔

حسود که نه از بدجنسیش میگم 

البته حسودی هم داشت اما بدجنسیاش زیاد بود و این الان یادم اومد اعصابم خورد شد😑


قبلا همسایمون بود

داداشم تازه ماشینشو عوض کرده بود

همسرم شیفت شب بود ، بعد داداشم گفت شب خونه تنها نباش میام دنبالت بریم خونه بابا . خلاصه یکم کار داشت ۱۱ اومد اونم منو از پنجره دیده بود 😑 روز بعد با همسرم برگشتیم خونه اومد تو واحد گفت سلام چطورین راستی (من)دیشب ساعت ۱۱ رفتی بیرون سوار اون ماشینه شدی خیلی نگرانت شدم

اینقد بدم اومد از حرفش مثلا میخواست منو جلوی همسرم خراب کنه ، بعد همسرم گفت همیشه رفت و امد دیگرانو چک میکنی زن داداش؟ 

دلم خنک شد

دیگه بعد اون خفه شد..چند وقت بعدش هم جمع کردن رفتن جای دیگه خونه گرفتن راحت شدم😑

دخترم😍عشق همیشگی من💕تو بزرگ‌ترین بهانه‌ی زندگی من و بابا هستی😍😍 ۱۸ اذر ۱۴۰۲❤ 
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز