شوهرم چند وقت پیش با مادرش سر موضوع کوچیکی بحثش شد مادرشوهرم ازاونجا که هرچیزی رو زیر سر من میبینه با توپ پر اومد سمت من با من شروع کرد بحث کردن من فقط اون لحظه گفتم مامان من چیزی نگفتم شوهر من تو اتاق بود و ندید رفتار زشت مادرشو منم خیلی ناراحت شدم همون موقع به شوهرم گفتم این چه کاری بود کردی چرا با مامانت بحث میکنی که آخر سر من شکسته شه شوهرم همون موقع رفت به مامانش گفت من به تو حرف زدم به زن من چی کار داری میومدی به خودم میگفتی چشمتون روز بد نبینه مادر شوهرم و پنج تا دختراش ریختن سر من هرچی به دهنشون بود به من گفتن که تو چرا رفتی به شوهرت گفتی یعنی فوحشی نبود که نثار من نکنن شوهرم هم پشت منو گرفت و درگیر شد.
خلاصه ما با قهر برگشتیم خونه .