سلام
مادر شوهرم کلا اخلاق های خیلی بدی داره و با همه سر جنگ و دعوا داره
الان میخواد بره مسافرت و به من گفته از پدر شوهرم نگهداری کنم
درصورتی که دوتا جاریم و حتی دوتا خواهر شوهرم از پدر شوهرم نگهداری نمیکنند و این دفعه دومشه که پدر شوهرم رو پیش من میزاره
حس احمق بودن بهم دست میده
برا همین این دفعه منم اعتراض کردم و گفتم با کمک بقیه مواظب پدر شوهرم هستیم
خیلی ام محترمانه و قشنگ باهاش حرف زدم
اما اخم کرد و کلا بد اخلاقی کرد با من و شوهرم
شوهرمم که جوابشو میده شروع میکنه دعوا کردن
از طرفی این دفعه میگفت من نمیتونم پاسوز این شوهر بشم
آخه زن اگه تو و دخترات از شوهرت نمیتونید مواظبت کنید من عروس چیکاره ام
خیلی اعصابمو بهم ریخته