شما مجردا هم مثل من حالتون از بودن تو خونه پدر بهم میخوره و خسته شدید شما هم بارها گریه کردید بابت مجرد بودنتون و بارها گفتید من که چه کمبودی داشتم که من رو نگرفتن بارها گفتید اون دخترا چیشون از من بیشتر بود ...خیلی دلم شکسته و هیچی حالم رو خوب نمیکنه دیگه حتی از این خونه پدرم غذا بخورم هم خجالت میکشم ... ۲۴ سالمه
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
فک میکنی متاهلی چیه؟دردسر و مسئولیت سنگین خالص بشین خونه پدریت کیفشو بکن و خداتم شکر کن مطمئن باش به وقتش که ازدواج کردی حسرت این روزا رو میخوری درضمن سنی هم نداری که
این یه حس فطری برای جدا شدن و تشکیل خانواده دادنِ..
ولی مواظب باش تو چاه نیفتی..سر صبر تصمیم بگیر از همه چی مهمتر اخلاقه بقیه چیزا حل میشه آدم بی اخلاق جوون مرگ میکنه آدمو.گلم ان شاءالله یه همسر خوب نصیبت بشه