داستان زندگی ام را میگویم
هعیی
من بچه دوم خانواده ام.
۴تا خواهر ۱برادر دارم که بعد از من است
یک مادر ک بشدت تمام عاشق پسر بود وهست و مشکل اعصاب وافسردگی داشت همش با پدرم یا با من یا با خواهرم دعوابود انگار خداش پسرش بود یعنی داداشم ومن وخواهر بزرگمه حرص میداد
مثلا میخواست گوشت سر سفره بده بهمون. سهم بیشتر رو ب برادرم میداد وپدرمم یک آوم بشدت خسیس وپولدار
من آرزوی یک تاپ وشرتک یاسی رنگ رو داشتم جلوی در مون ی مغازه بود هر روز با خواهر بزرگمک ۴سال ازم بزرگتر بود میرفتیم نگاه میکردیم خواهرم گاه وبیگاه خودش هم تنهایس میرفت نگاه میکرد ک شاید بتونه برای من بخره من ۳سالم بود و اون ۷ سالش اما کو پول پدرمون انقدر خسیس بود ک ما مدام میوه های خراب شده رو میخریدیم چون ارزون بود
ی خانواده بشدت تعصبی خلاصه مدام جنگ ونزاع ودعوا تو خونه ما بود یادمه خواهر بزرگم رفته بود جلوی پنجره ابرها رو نگاه میکرد توسن ۱۳سالگی مادرم ب پدرم گفت وپدرم چنان کتکش زد ک نگو
خودم ی روز اردو بود ۲هزار تومن پول میخواست مادرم نداد بهم رفتمپیش ناظم گفتم پول نداریم وبدبختیم وداداشم هی میگفت الان زنگ میزنم ب ناظم مدرسه میگم دروغ میگه
سر کارهای خونه دعوا بود من مدرسه میرفتم و ظرف های خونه وظیفه من بود از من ۱۳ساله انتظار داشت برای ۷نفر ظرف بشورم اگه دیر میشد حتی یکم. چنان دعوایی میکرد مادرم وبعد پدرمو مینداخت بجون من وحتی گاهی پدرم منو کتک میزد
یادمه با خواهرم همش حرف میزدیم ک مامان داداشو خیلی دوست داره
داداشمون هم خدایی ما رو اذیت میکرد ما هم باهاش دعوا میکردیم و اون میرفت همش کوچه شاید اونم از این موضوع خونه پر از دعوا خسته بود طوری شد ک تو سن کم با دوستای ناباب گشت وسیگاری شد و بعدش ب گل روی آورد
موقع ازدواج خواهرم شد ۱۸سالش بود سنی نداشت مادرم مدام بهش میگفت تو ترشیدی وبه خاله اممیگفت سنش بالا رفته. وخواهرم هن هی میگفت شوهرم ب فلانی گفته من ی دختر خواهر زن دارم بیا خواستگاریش واذم های مزخرف رو میفرستاد خواستگاری خواهرم حداقل ۲بار
خلاصه خواهرم ازدواج کرد تو سن ۲۰ سالگی مادرم داشت سکته میکرد ک ترشیده
وبعد از ۲سال نامزدی عروسی گرفت و۱سال بعدش انگار خداوند تمام اون سختی هایی ک براش داد رو جبران کرد
از ایران رفت قبولی گرفت وشد توی کشور اروپایی پرستار
خواهدم ک بشدت ازتعصب متنفر بود اونجا با همسرش آزادانه هرطور ک باهم رویا پرداری میکردیم میگشت لباسای رنگی زیبا. پول داشت ماشین خونه هرچند خیلی تلاش کرد وشبانه روز درس خوند