ما دوران نامزدی اوضاع مالی خوبی نداشتیم
حتی ماشین نداشتیم،هر وقت ماشین پدر شوهرم میگرفتیم زن بابای شوهرم زنگ پشت زنگ که من میخوام برم فلان جا ماشین بیارید
گذشت اوضاع ما تغییر کرد من ماشین خریدم
گذشت کلاه پسر این خانم برداشتن که پول بریزه تا ماشین های ثبت نامی را به قیمت کارخونه بهش بدن،که پول برداشتن و رفتن ،عروسیش که بود زنگ زده بود به شوهر من که به عنوان ماشین عروس ماشین ما را ببره ،اینم مثل منگلا گفته بود باشه
هر وقت یادم میاد دلم میخواد دهنش جر بدم و سر تا پاش به فحش بکشم