پسر خالم از من سه سال بزرگ تره
ورزش حرفه ای کار میکنه . کلا پسر سنگین و سر به زیریه توی جمع خانواده
ما تاحالا با هم چت نداشتیم
این قضیه بر میگرده به یک فروردین ماه
مهمونی خونه مادر جون بودیم بعد از مدت ها منم رفته بودم تو مهمونی خانوادگی (معمولا نمیرم)
اقا این پسر خاله ما فرداش تو اینستا دایرکت پیم داد
سلام و چطوری و اینا .. یهو زد گفت دیشب خیلی خوشگل شده بودی
منم هنگ ... اخه خیلی ژولیده و نامرتب بودم واقعا
یکم حرف زدیم گفت اخر شب بیا حرف مهمی دارم
خلاصه اخر شب رفتم پیویش ... شاخ دوم رو اینجا در اوردم که گفت من ابجیتو دوست دارم و میخوامش (با ابجیم هم سنن) من خواهر کوچیکه ام
خیلی اصرار داره یه کاری کنم با ابجیم جور تر بشه .. ولی من زیاد این کار رو صلاح نمیدونم
نظر شما چیه