همکارام
یه زمانی من ماشین داشتم
وقتی ساعت کاری تموم میشد اینا توقع داشتن من چون ماشین دارم برسونمشون
یکی دو ماه اینکار کردم
ولی بعد دیدم خیلی پر رو شدن
توقع هر شبشون شده که من برسونمشون
مسیرم دور میشد دیر میرسیدم خونه
منم دیگه ماشین نبردم
مجبور شدن با اسنپ و اوتوبوس برن
باز مثلا من برای خودم اسنپ میگرفتم
اونا هم میگفتن این اسنپ که داره میره ماروهم ببره یه جا از مسیر خودمون پیاده میشیم
باز یه مدت سکوت کردم حرفی نزدم
ولی بعد دیدم باز پر رو شدن گفتم من از این به بعد با اتوبوس میرم
حالا میرفتم تو ایستگاه اتوبوس بعد واسه خودم اسنپ میگرفتم😁
دم پر روها قیچی شد