بچه ها من یه انرژی عجیبی تو وجودم دارم نمیدونم اسمش چیه قدرت تلقین یا حس ششم یا مهره مار
نظر شما چیه
اینجوریم که ب هرچیزی فک میکنم از عالم غیب برام فراهم میشه
یا گاهی هرچیزی ب زبونم بیاد اون براورد میشه
هر چیزی از ذهنم میگذره یه تاریخ مشخص برام معلوم میشه
مثلا چن وقت پیش مامانم گله میکرد که خونمون یه خواب هست منطقه زیاد جالب نیست اذیت میشم و این حرفا
همون حین از ذهن من یه خونه بزرگ سه خواب تو یه محله ای مامانم خیلی دوسش داره گذشت و بهشم گفتم، گفتم مامان تو یه روزی صاحب فلان خونه در فلان جا میشی خوشحال شد گف کی؟ گفتم بعداز سه سال و دقیقا همون خونه با اون مشخصاتی که دادم رو مامانم اینا خریدن
تقریبا یک ماه پیش یا کمتر یکی از آشناهامون فوت کرد و من رفتم مجلس ختمش اونجا خانمش داشت ب شدت خودشو میزد و گریه میکرد و من براش ناراحت بودم گریه میکردم یه لحظه ناخودآگاه اون صحنه که خودشو زد از ذهنم رد شد که من دارم خودمو میزنم ولی کی برام بیشتر از همسر میتونه اینقد عذاب اور باشه دخترم اومد جلو چشمم
و باورتون نمیشه یه هفته نگذشته بود دخترم کلا رو دستم بیهوش شد و بردمش بیمارستان و دقیقا عین همون حالت داشتم خودمو میزدم و شیون میکردم
یا مثلا ب یکی از فامیلامون گفتم فلانی زن زندگی نمیشه ببین کی بت گفتم اخرش جداییه و اخرش بعداز پنج سال جدا شدن
ب یکی که بچه دار نمیشد ۱۵سال نازا بود بهش گفتم نگران نباش بچه دار میشی خدا بزرگه ولی همون لحظه یه چیز خیلی بدی از ذهنم گذشت که نمیگم چی بود ((نتونستم حرفمو پس بگیرم بگم تلاشتون بی فایدس ناامیدش نکردم ولی بعدش خبر تست مثبتش رو بهم دادن حقیقتا نتونستم تبریک بگم چون میدونستم پوچه بعداز یک ماه گفتن ک بارداری خارج از رحم بوده و یه مشکل بدی داشته که باید کلا رحمش رو در میاروده
خیلی مثال ها هست ک بگم واقعا تعجب میکنین بنظرتون چرا اینجوریه؟
من هی میخوام بیخیال بشم و به هیچ چیزی فکر نکنم ولی واقعا نمیشه هی حواسمو پرت میکنم ولی نمیشه