دوباره یاد اون خاطره افتادم اعصابم خورد شد. دوران قبل خاستگاریم ی دوستی داشتم هم دانشگاهیم بود در حد زنگ و اینا . شوهرمم هم کلاسیمون بود. خلاصه منو این دختره ک اسمش نازنین بود راجبه خودمون گفتیم اون گفت عاشق یکی از پسرای دانشگاهه ک چوپانه و پولداره ولی اون میگه اخلاقت ب من نمیخوره باهام بهم زده منم یواش یواش بهش اعتماد کردم و از زندگیم گفتم
در من زنان بسیاری زندگی میکنند...نبرد میکنند و هر بار یکی بر دیگری پیروز میشود...با این همه ، در من زنیست که دوستت دارد💖
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
میای بدبختی هات رو به اشتراک میزاری و درد دل میکنی به وقت شادی هم به اشتراک بذار تو شادی هات هم سهیم بشیم یا میترسی چشم بخوری ؟😊 اگه همچین فکری میکنی از دردات هم نگو تحمل این حجم از انرژی منفی رو ندارم😊😊😐
اقا من چقدر خر ک حواسم نبود این دختره قرار بود جزوه زو بمن بده چرا رفته پیوی نامزدم تازه بعدش طلبکاره منم احمق معذرخاهی کردم رفتم ب نامزدم گفتم چرا اینجور کردی ابرومو بردی این تنها دوستمه اسکرین شاتارو داد بهم
در من زنان بسیاری زندگی میکنند...نبرد میکنند و هر بار یکی بر دیگری پیروز میشود...با این همه ، در من زنیست که دوستت دارد💖
دیدم ای دل غافل این چ دوستیه اخه. جزوه داده و ب بهونه جزوه میخواست با نامزدم حرف بزنه تبریک گفته و شروع کرده از نامزدم تعریف کردن اونم چیزی نمیگفته هر دوسه تا پیام ی ممنون میگفته خیلیارو ج نداده منم رفتم سراغ دختره گفتم تو چرا پیام دادی😐برگشت بهم گفت عزیزم مگه چیه ما همکلاسیم کار بدی نکردم ک . حالا خوبه هنوژ نامزدت نیست
در من زنان بسیاری زندگی میکنند...نبرد میکنند و هر بار یکی بر دیگری پیروز میشود...با این همه ، در من زنیست که دوستت دارد💖