یه خانواده ۶ نفری بودن قشر ضعیف پدر و مادرم دلشون براشون سوخته بود با اجازه خیلییی پایین بهشون خونه دادن نشسته بودن دو سال بعد که برادرم ازدواج کرد گفتیم خونه رو میخوایم برادرم بشینه نمیرفتن اخرم کلی نفرین کردن و اینا و رفتن واقعا من دیگه عمرااااا حتی یه پول سیاه به کسی کمک کنم و رحم کنم.مردم وااااقعا بی چشم و رو شدن
بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش! پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم میخوای شروع کن.
بعد تازه خونه پدرم بالاشهر بود .خانمه مستاجره انتظار داشت با همون اجازه کمی که میداد به ما خونه بالاشهر پیدا کنه میگفت خونه پیدا نمیشه که بریم چه رویی دارن مردم به خدا.بعد با این همه پرویی و ننفرین و فلان بعدا که رفت باز به مامانم پیام و زنگ که پول کمکمون کن مامانمم دید خیلی پروئه دیگه جوابشو نداد بعضیا چطوری اینقد رو دارن ادم شاخ در میاره
مستاجر مامانم هم همین جوری بود،مامانم میخواست خودش بشینه،میگفت برو خونه بچه هات زندگی کن تا من خونه پیدا کنم ،ماهم بهش گفتیم یه ماهه چکار میکنی ودر آخر من پرتشون کردم بیرون (آخه مامانم خودش دلش میسوخت)