اول اینو بگم ک من باردارم بعدامروز ظهررفتم خونه مادرشوهرم وقتی رسیدم داشتن ناهارمیخوردن خواهرشوهرمم اونجا بود من دیگه اخرهای غذاخوردنشون بودرسیده بودم اندازه یه لقمه کوکوسبزی مونده بود بوی غذاهم کل خونه رو ورداشته بود تا نشستم مادرشوهرم هی داشت اصرار میکرد که بیا این یه لقمه روبخور منم اول تاروف کردم بعد تااومدم لقمه رو بگیرم خواهرشوهرم از قصد جلوتراز من لقمه روگرفت ازدست مادرش داد ب پسرش گفت نمیخوره نخوره دیگه انقد تاروف نداره😐الان شما بودین ناراحت نمیشدین؟اصلا از وقتی حامله شدم رفتاراش عوض شده همش یا ویار کردنامو مسخره میکنه یا از درد زایمانو چیزهای ترسناک میگه ک من استرس بگیرم حالا خودم اومدم واسه شام کوکوسبزی درست کردما ولی اصلا بوی اون کوکوسبزیه از تو ذهنم نمیره بعد حالا بیایین بگین ما عروسا الکی از خواهرشوهر مادرشوهر بد میگیم