اون بنده خدام بچش همین بود
مادرشوهرش میگفت بلد نیستی بچتو غذا بدی
گفت یبار بردمش پیشش گفتم بگیر این حریره بادومه شما بهش بده
میگفت بچم لباشو روی هم فشار میداد که قاشق نره تو دهنش
مادرشوهرش گفته بود یاابلفضل خدا بهت صبر بده
۴ سالش بود لوزشو عمل کرد.دیگه آبم نمیخورد
دکتر گفته بود سوپ بخوره
سوپ پخته بود ۲۰ تا بادکنک باد کرده بود با سشوار بهشون باد میزد میرفتن بالا بچه میرفت بگیرتشون سرگرم میشد این غذا میزاشت دهنش
یکدفعه یادش افتادم....طفلک چقدر سختی کشید دست تنها