مامان من خيلي مهربونه ولي با كار كردنم انگار مشكل داره همه ارزوشونه بچه شون دكتر باشه مامان من همش ميگه زندگي نكردي و فلان كاش معلم بودي
بعد سر پرستار گرفتن بچه م كلي دخالت كه نگير به غريبه نسپر
نگرفتم اونروزي ديدم خواهرم كلي از زبون مامانم غر كه يه فكري به حال خودتون بكنيد اين ديگه نميتونه و اينا هر چي خواستن بهم گفتن
حالا كه پرستار گرفتم ديشب زنگ زده چرا از ما قايم ميكني پرستار گرفتي گنده دماغي، هر كار دوس داري بكن
ميرم سر كار ميگه بسه چرا انقدر كار ميكني
ميره ارايشگاه دختراي مردم رو ميبينه دائم دارن ناخن و اينا درست ميكنن مياد ميتوپه كه دختر من درس خونده بدبخت شده
لباس ميپوشم گير ميده ديگه اين لباس رو نپوش تكراريه خوشم نمياد انتظار داره همش برم خريد
خواهر و برادرم يه شهر ديگه ن هر دفعه ميخوان بيان خونه ش انتظار داره من دعوتشون كنم منم اصلا اينكارو نميكنم😁
خلاصه اينكه مدلش اينه كه فقط دوس داره يه خانم دكتر شيك داشته باشه كنارش كه كار خاصي نميكنه ولي جواب تلفن هاي فك و فاميل و خانواده ش رو كامل بده دائم به خودش برسه و اينو ببره دور دور و مهموني دعوتش كنه
ديروز اساسي باهاش دعوا كردم و گفتم من زندگيمو دوس دارم شغلم رو دوس دارم و دلم نميخواد مث شما زندگي كنم